ارتباط کلامی ما معمولا به پنج دسته تقسیم میشود
اول گفتگو دوم مناظره سوم مباحثه چهارم مذاکره و پنجم سخنرانی
در ارتباطات کلامی و در تعریف گفتگو میگوییم نوعی برهم کنش و تبادل کلمات و واژگان بین دو یا چند نفر در راستای اتفاقات رایج، مباحث عاطفی و رسوم موجود را گفتگو می نامیم.
اما در تعریف مناظره می گوییم مناظره تبادل اطلاعات از طریق کلمات و واژگان جهت اثبات نظر گوینده است. یعنی گوینده از این فن استفاده میکند برای اینکه ثابت کند که نظرش درست است.
دسته سوم در ارتبط کلامی مباحثه است که در تعریف مباحثه می گوییم تبادل اطلاعات و دانش از طریق کلام در مورد موضوع یا موضوعات مشخص جهت هم افزایی اطلاعات یا واژگان در مورد آن بحث است. یعنی بحثی مشترک که افراد در مورد اون بحث میکنند برای اینکه نظرشان را بگویند.
مذاکره در دسته چهارم ارتباط کلامی قرار دارد که در تعریف آن می گوییم فرایندی است گفتگو محور بر روی یک موضوع مشخص در جهت رسیدن به اهداف فردی یا سازمانی از طریق توافق با طرف مقابل.
در تعریف مذاکره نکته مهم اینست که موضوع باید حتما مشخص باشد زیرا در یک موضوع مشخص میتواند اهداف متعددی مطرح بشود اما موضوع مذاکره نمی تواند نامعلوم یا متعدد باشد.
به صورت کلی در این چهار دسته جتما رابطه دوسویه می باشد. یعنی گفت و شنود اتفاق افتاده و بده و بستان کلامی در حال وقوع است و حتما فرستند و گیرنده هر دو در حوزه ی کلام نقش ایفا می کنند.
اما در دسته بعدی یعنی سخنرانی که می خواهیم آن را تعریف کنیم ، نقش مخاطب شنونده می شود و شنیدار مؤثر را رعایت میکند و در حوزه ی بیان نقش چندانی ندارد.
تعریف سخنرانی به این شکل است : سخنرانی یکه تازی عرصه کلام برای مدتی است چه برای یک نفر چه برای هزاران نفر به نحوی که در مخاطب جهت انجام کاری یا هدفی ایجاد ترغیب و انگیزش نماید.
خیلی از افراد فکر می کنند سخنرانی یعنی جایی که یک نفر صحبت می کند و چند نفر هم مخاطب او هستند اما در واقع اصلا اینطوری نیست. اگر میخواهیم درون یک فردی تغییر و تفکری ایجاد کنیم و خواسته ای داریم باید از غالب سخنرانی استفاده نماییم یعنی یکه تازی کنیم ما فقط بگوییم و او فقط شنونده باشد حال او چه یک نفر چه هزاران نفر باشد.
برای مثال اگر زمانی تصمیم می گیریم مبنی بر اینکه کاری کنیم برادر ما ماشین پرایدی که دارد را بفروشد و با وجه آن تعدادی سکه خریداری کند باید از غالب سخنرانی استفاده کنیم و سبک های سخنرانی را بدانیم . باید با غالبهای سخنرانی و تکنیک سخنرانی آشنا باشیم و بدانیم چگونه آغاز کنیم بدانیم چقدر زمانم داریم و متن صحبتمان چقدر است و زبان بدنمان باید چگونه باشد. قطعا ما در سخنرانی زبان بدن متفاوتی با مذاکره داریم.
شاید موضوعات در این دسته ها مشترک باشند اما تفسیرها و برداشت ها در هر کدام کاملا متفاوت هستند و این یعنی ما خیلی وقتها گفتگو می کنیم در حالیکه چیزی که میخواهیم را باید در غالب سخنرانی از طرف مقابل بخواهیم.
اما در این متن قصد داریم به صورت مختصر به گفتگو بپردازیم و ذهنیتی برای شما ایجاد نماییم تا در مقالات بعدی به صورت مفصل به این تعاریف بپردازیم.
در واقع ما در گفتگو میخواهیم با طرف مقابل به تبادل اطلاعات بپردازیم و در مورد اتفاقات جاری، آداب و رسوم و مباحث احساسی صحبت کنیم.
در گفتگو خبری از امتیاز گرفتن و امتیاز دادن نیست و اگر قرار باشد امتیازی بدهیم یا امتیازی بگیریم باید در غالب مذاکره و با رعایت قواعد آن به صحبت بپردازیم.
در خیلی از روابط بین زوجین و بسیاری از روابط بین دوستان و روابط بین پدر و فرزند، مادر و فرزند، خواهر و برادر طرفین در اصل میخواهند امتیاز بدهند و امتیاز بگیرند اما در ظاهر فکر می کنند در حال گفتگو هستند. که دلیل اصلی عدم تفاهم بین طرفین هم همین موضوع است یعنی اشتباه گرفتن غالب های ارتباط کلامی با یکدیگر و همین می شود که گلایه می کنیم و می گوییم اصلا فرزندمان متوجه حرف ما نمیشود و به حرف ما گوش نمیدهد یا ما هرچه میگوییم همسرمان متوجه نمیشود.
ما در گفتگو سه فاز داریم که تشکیل می شوند از آغاز گفتگو، فرایند گفتگو یعنی زمانی که در گفتگو طی می شود و پایان گفتگو که در اینجا به نکته ای مهم در آغاز گفتگو اشاره می کنیم.
نکته بسیار مهمی که در آغاز گفتگو متأسفانه خیلی رعایت نمی کنیم شناخت مخاطب یا مخاطب شناسی است.
اگر بخواهیم شناخت مناسبی از مخاطب داشته باشیم باید او را از نظر پوشش ، ظاهر ،تیپ شخصیتی و حالات روحی روانی تحلیل کنیم اما دو مورد در آغاز گفتگو اهمیت بیشتری دارد و بسیار کاربردی است
اول اینکه دسته بندی تیپ مخاطبمان چیست؟ یعنی بدانیم مخاطب ما سمعین، بصری یا لمسی هستند
و دوم اینکه ببینیم به لحاظ طبایع چهارگانه چه حالتی دارد؟ یعنی دموی، بلغمی، صفراوی یا سودایی هستند.
ثبت ديدگاه